پشتپرده مهاجرت و کشف حجاب هنرپیشه های زن
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۹۴۳۳۷۰
هراز چندگاهی خبر میرسد یک بازیگر سینما و تلویزیون کشف حجاب کرده است، اما وقتی نام او را میشنوی هیچکدام از نقشهایش را به خاطر نمیآوری!
به گزارش مشرق، طی سال های اخیر هر از چندگاهی در اخبار رسانه های زرد و حاشیه ای و یا در فضای مجازی خبر کشف حجاب یک بازیگر منتشر می شود، اما وقتی نام او را می شنوید، چیزی از نقش هایی که ایفا کرده به خاطر نمی آورید!
بیشتر بخوانید: میلیونرهای قبحشکن! سکوت ادبیات و هنر در برابر کشف حجاب رضاخانی**قصه از کجا شروع شد؟
داستان این مهاجرت ها از مرداد سال 1387 آغاز شد که گلشیفته فراهانی به دنبال ایفای نقش در یک فیلم هالیوودی و برای حضور بر فرش قرمز آن به آمریکا رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما این بازیگر بعد از اکران خصوصی فیلم، در مصاحبه ای با روزنامه آمریکایی دیلی نیوز اعلام کرد که دیگر قصد بازگشت به ایران را ندارد.
ابتذال های گلشیفته فراهانی به کشف حجاب ختم نشد و بعد از مدتی مدل برای عکاس یک مجله برهنه شد و تصاویرش در شبکه های اجتماعی و مجازی دست به دست چرخید، او که با سودای حضور در فیلم های هالیوودی قید وطن خود را زده بود، در ادامه تنها توانست در چند فیلم متوسط نقش های دست چندم و کوتاهی به دست بیاورد که هیچکدام نه تنها در عرصه بین الملل حرفی برای گفتن نداشت، بلکه حتی به چشم مخاطبان او در کشورش هم نیامد.
اما این بازیگر که همه شهرت خود را مدیون فضای فرهنگی داخل ایران بود، مدتی هم پس از خروج از کشور ژست های مبارزه با اختناقی گرفت که اساسا به او نمی آمد. حالا هم که در مدار فراموشی قرار گرفته، همچنان خود را از تک و تا نمی اندازد و برای نجات خود از نسیان، گاهی تلاش می کند با انتشار عکس های برهنه اش افکار عمومی را به خود جلب کند تا به یاد بیاورند او هنوز هست!
سقوط گلشیفته فراهانی در گرداب فراموشی و دست و پا زدن های او درحالی است که این بازیگر در ایران شناخته شده بود و از جمله هنرپیشه های مشهور به حساب می آمد، اما بد نیست بدانیم که بازیگران دست چندم دیگری هم بودند که با همین رویا و سودا از کشور مهاجرت کردند تا بیشتر دیده شوند، در حالی که امروز هیچکس آنها را به یاد نمی آورد.
**محفل هایی برای ترویج و عادی سازی برهنگی
بعد از حضور گلشیفته فراهانی در خارج از کشور، این مسیر توسط عده ای دیگر از بازیگران زن نیز ادامه یافت و همواره عده ای سودجو در کنار چنین افرادی حضور داشته و دارند که آنها را با سودای شهرت و ثروت بیشتر به خارج از کشور فرا می خوانند. در حالی که شهرت این افراد از قِبل حضور در کشور خودشان و آثاری متعلق به سرزمینشان به دست آمده و می توان گفت برای خارجی ها و خارج نشینان خیلی جذابیتی ندارد.
اما همان طور که گفته شد، دام گستران، پیش از این از مواردی چون تئاترهای زیرزمینی و یا موسسات آموزش رقص به سبک غربی ها، طعمه های خود را جذب می کردند ولی این روزها داستان دیگری در جریان است، برخی بازیگران زن سینمای ایران با اغوای دشمنان این سرزمین، طعمه هایی می شوند در راستای تغییر فرهنگ زنان و دختران این سرزمین تا بی حجابی و برهنگی را فریاد بزنند و تصور کنند با این کار بیشتر دیده شده اند.
**جم و سودای زندگی در هالیوود
شبکه تلویزیونی جم با هدف تغییر سبک زندگی ایرانیان راه اندازی شد و در همان ابتدای راه نیز با پخش سریال های ترکیه ای که بیشتر مضامین آنها عشق های چند ضلعی و خیانت بود، مسیر خود را به وضوح برای مخاطبانش روشن کرد. این شبکه در ادامه تلاش کرد با اغوای زنان بازیگر ایران، آنها را جذب کند و از آنها در آثار خود بهره ببرد.
آثاری که به بهانه عدم آزادی در ایران ساخته شدند و همگی آنها از سطح کیفی بسیار نازلی برخوردار بودند که از جمله آنها می توان به مهدی مظلومی اشاره کرد. او کارگردانی بود که طنزهای پرطرفدای نظیر کمربندها را ببندیم در ایران ساخت اما همین بازیگر با پول های بادآورده جم و حضور بازیگران ایرانی و البته آزادی در نگارش قصه و به تصویرکشیدن بی بندوباری ها، نتوانست اثر قابل توجهی در سراب جم بسازد.
**سرخوردگان بی بازگشت!
در میانه دهه 90 بود که اخبار خروج بازیگران زن از ایران بیشتر شد. هر از چندگاهی خبر پیوستن یکی از بازیگران به این شبکه منتشر می شد. البته افرادی که حاضر شدند وطنشان را رها کرده و به جم پیوندند، بیشتر از جمله بازیگرانی بود که یا طی سالهای فعالیتشان تنها نقش های دست چندم بازی کرده بودند و حالا در آستانه فراموشی بودند و یا زنان و دخترانی بودند که تازه در ابتدای راه قرار داشتند و با وعده و وعید و میل به دیده شدن، راهی دیار غربت شدند.
** چکامه چمن ماه و شهرتی که ناکام ماند
در سال 94، این بازیگر که بیشتر نقش های فرعی در چند فیلم سینمایی را برعهده داشت، با انتشار عکس بدون حجاب و نامتعارف در شبکه های مجازی روشن کرد صحبت هایی که درباره خروج او از ایران شنیده می شد، چندان دور از واقعیت نیست تا اینکه به فاصله کوتاهی عکس هایی از حضور او مقابل دوبین در ترکیه منتشر شد و سپس تیزرهای فیلم تلویزیونی «آبی عشق» انتشار پیدا کرد. «اوتوپیا» و «ماگنولیا» از دیگر کارهایی هستند که چمن ماه در آن ها بازی کرده است که هر دو از لحاظ سطح کیفی حتی از تله فیلم های درجه ج هم پایین تر هستند.
او این روزها و درحالی که دیگر رمقی برای جم نمانده و همه بازیگرانی که به این شبکه پیوسته بودند، آن را ترک کرده اند همچنان در ترکیه به سر می برد.
**رابعه اسکویی و مهاجرتی که نیمه تمام ماند
رابعه اسکویی از جمله بازیگران محبوب سینما و تلویزیون بود که علی رغم کم کاری هایش، مخاطبان او را دوست داشتند و خبر مهاجرت و پیوستن او به شبکه جم هوادارانش را شوکه کرد.
او بعد از مهاجرت، در فیلم تلویزیونی «پیاده روهای خالی» به کارگردانی مهدی مظلومی ایفای نقش کرد و پس از مدتی از مهاجرت پشیمان شد و به ایران بازگشت.
او پس از بازگشت به ایران در مصاحبه ای گفت: من زمانی تصمیم به رفتن گرفتم که حدودا دوسال بود که هیچ فیلمنامه ای در ایران به من پیشنهاد نمیشد، هم برایم جای تعجب داشت و هم شرایط زندگی به خاطر این مورد برایم سخت شده بود. زمانی که تصمیم به رفتن گرفتم فکر کردم با رفتنم میتوانم یک کار فرهنگی جدید با معیارهایی که در ذهنم بود در خارج از ایران داشته باشم. وقتی رفتم دو کار هم تولید شد ولی بعد از مدتی متوجه شدم این شرایطی که در خارج از ایران است به هیچ وجه با معیارهای من سازگار نیست و من ربطی به اینجا و شرایطش ندارم چون من درایران رابعه اسکویی هستم نه دراینجا و از رفتنم پشیمان شدم، قطع همکاری خود را اعلام کردم و تصمیم گرفتم با هر شرایطی شده به کشورم برگردم.
**صدف طاهریان و از چاله به چاه افتادن
صدف طاهریان را هم میتوان جزو نخستین گروه بازیگران مهاجر ایرانی به جم دانست. او تقریبا همزمان با اسکویی از ایران خارج شد و پس از خروج از ایران در مصاحبه ای اعلام کرد که برخی موسسات و شرکت های سینمایی و حتی برخی کارگردانان و تهیه کنندگان برای بازی دادن او در فیلم های خود از وی درخواست های شرم آور می کردند.
او که به خیال بیشتر دیده شدن و رهایی از فساد، ایران را ترک کرد مدتی پس از حضور در خارج از کشور، گفت فکر می کردم ترکیه فرق دارد ولی اشتباه می کردم. هرجا برای کار مراجعه کردم پیشنهادی غیر اخلاقی داده می شود اینجا نمی توانم به شغل بازیگری ادامه بدهم. از شنیدن پیشنهادهای غیر اخلاقی خسته شده ام. اینجا کسی را نمی شناسم. اعتماد به نفسم را از دست داده ام. سه بار در کلاسهای زبان ترکی شرکت کردم ولی موفق نشدم زبانشان را یاد بگیرم. دیگر اعتماد به نفس ندارم. اینجا خانوادم خرجی ام را می دهند و اسپانسر مبلغ کمی می دهد.
او حالا مدتی است که به عنوان مدل یکی از شرکت های آرایشی و بهداشتی فعالیت می کند و برای بیشتر دیده شدن دست به هر کاری می زند!
**خروج بازیگری که هیچ کس او را نمی شناخت!
در ادامه جریان خروج بازیگران از ایران، در خبرها آمد که یکی از بازیگران «یتیم خانه ایران» تازه ترین ساخته ابوالقاسم طالبی هم راهی ترکیه شد! نام این بازیگر بهارک صالح نیا بود که بسیاری او را نمی شناختند. او در سودای توجه و دیده شدن، پس از خروج از ایران و رسیدن به ترکیه، خود را استعداد کشف نشده ای در ایران نامید و دلیل سفرش را رسیدن به رویاهایش عنوان کرد!
صالح نیا درباره کشف حجاب خود گفت: یک کشف دیر هنگام استعدادیست که تا امروز آنطور که باید دیده نشده!
**مهاجرت پردیس افکاری از ترس فراموشی
پردیس افکاری از تئاتر وارد سینما و تلویزیون شده بود و در سال های اخیر در فیلم هایی «شیرین قناری بود» و «گیرنده» ایفای نقش کرده بود. مسیر بازیگری افکاری در سینما با افت و خیزهایی همراه بود، از جمله اینکه او به مدت 14 سال از سال 1374 تا 1388 در هیچ فیلمی حاضر نشد.
هنوز مدتی از رفتن او به ترکیه نگذشته بود که نسبت به رفتنش ابراز پشیمانی کرد و در حالی که شبکه جم نیز دست به تعدیل نیروی گسترده زده بود، بعد از ناامیدی از جم از کمیساریای عالی سازمان ملل در ترکیه تقاضای پناهندگی کردند.
**فراموشی نقطه اشتراک
اسامی که در بالا به آنها اشاره شد، تنها تعداد انگشت شماری بودند که شاید نام آنها برای مخاطب آشنا بود، در کنار آنها زنان بازیگر دیگری هم بودند که زمان حضورشان در ایران کسی آنها را نمی شناخت، با رویای شهرت جلای وطن کردند و در حالی به برهنگی تن داده اند که حتی امروز دیگر کسی نام آنها را به خاطر نمی آورد.
از جمله آنها می توان به بهناز سلیمانی، مینا لاکانی، ساناز زرین مهر، ملیسا مهربان، سهیلا عزیزی، حنانه شهشهانی، ساناز طاری، شقایق نوروزی، فائزه علوی، سمیرا سیاح، سارا باهنر، شبنم طلوعی، سپیده ذاکری و ... اشاره کرد.
**مهاجرت زنان بازیگر و تکمیل پروژه نفوذ
امروزه دیگر بر همه عیان است که هر شبکه تلویزیونی که تاسیس می شود، قطعا در لابه لای اهدافی که برای راه اندازی آن ذکر می شود به موضوع فرهنگ و تاثیر بر آن نیز می پردازد. همان طور که مجموعه شبکه جم با حدود 19 کانال، تمام تلاش خود را به کار بست تا دست به تغییرات فرهنگی عمیق در جامعه ایرانی بزند و در این مسیر بر ارزش ها و اهداف خود نیز اصرار و پافشاری داشته و دارد.
این اقدامات و برنامه ریزی های ضد فرهنگی که صورت می گیرد، با جذب بازیگران داخل ایران تلاش می کند تا پروژه نفوذ را از طریق بازیگران تکمیل کند. در این میان زنان هنرپیشه ای که در ایران توفیق چندانی به دست نیاورده اند، با رویای آینده طلایی وطن خود را ترک می کنند. آنها پس از مدتی دیگر به کار هیچکس نمی آیند و در حالی که نه راه پس دارند و نه راه پیش علی رغم تمام تلاشی که برای بیشتر دیده شدن خود کرده اند و در این مسیر تن به ذلت های بسیاری داده اند، به فراموشی سپرده می شوند.
منبع: فارسمنبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا اعتراضات آمریکا انفجار بیروت قرارداد ایران و چین بازیگران شهرت هالیوود جم رسول ملاقلی پور کشف حجاب شبکه جم آمریکا ترکیه گلشیفته فراهانی بیشتر دیده ایفای نقش دیده شدن کشف حجاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۹۴۳۳۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آقای علم الهدی! برای دفاع از حجاب از زن باده نوشی مثل منیژه دفاع میکنید؟
هومان دوراندیش طی یادداشتی در عصرایران نوشت: در سخنان علمالهدی، نکتۀ فرعی نادرستی هم وجود دارد و آن اینکه وی منیژه را "یک زن فرهیخته و ایرانی" توصیف کرده؛ در حالی که منیژه تورانی بوده است. او دختر دشمن بزرگ ایران، یعنی دختر افراسیاب – پادشاه توران – بود!
در خبرها آمده بود که احمد علمالهدی، امام جمعۀ مشهد، گفته است: «حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بخصوص در تاریخ ایران باستان؛ و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند: منیژه منم، دخت افراسیاب / برهنه ندیده تنم آفتاب».
اینکه جناب علمالهدی برای دفاع از حجاب ترجیح داده به سراغ شاهنامه برود و از منیژه مدد بگیرد، خود تایید ناخواستهای است بر آنچه به عنوان دینگریزی در جامعۀ ایران مطرح و البته از تریبونهای رسمی انکار شده است.
محافظهکاران در ایران، به ویژه اگر اهل سیاست باشند، غالبا منکر داعیه دینگریزی در جامعۀ ایراناند؛ ولی چگونه هم آن ادعا را نادرست میدانند و هم آقای علمالهدی برای دفاع از حجاب دست به دامن منیژهای شده که اگرچه آفتاب تنِ برهنهاش را ندیده بود، ولی شرابخواری و عیش و عشرت هم از دیگر ویژگیهای او بوده است؟
در داستان بیژن و منیژه در شاهنامه، منیژه به بیژن دل میبندد و او را به خیمهاش دعوت میکند. چند شبانهروز با او مشغول خوردن و باده نوشیدن میشود، در حالی که نوازندگان با بربط و چنگ برایشان مینواختند.
ببینیم فردوسی چه توصیفی از خلوت بیژن با "منیژه" داشته:
نهادند خوان و خورش، گونهگون
همی ساختند از گمانی فزون
نشستنگه رود و میساختند
ز بیگانه خیمه بپرداختند
پرستندگان ایستاده به پای
ابا بربط و چنگ و رامش سرای
میِ سالخورده به جام بلور
برآورده با بیژن گیو زور
سه روز و سه شب شاد بوده به هم
گرفته بر او خواب مستی ستم
در ابتدا هم که بیژن وارد خیمۀ منیژه میشود، فردوسی میگوید:
به پرده درآمد چو سرو بلند
میانش به زرین کمر کرده بند
منیژه بیامد گرفتش به بر
گشاد از میانش کیانی کمر
به هر حال پوشش منیژه هر چه بوده باشد، رفتار و کردار او قطعا باب طبع و مطابق عقاید جناب علمالهدی نبوده. پس چرا ایشان از منیژه مدد جسته برای دفاع از عقایدش؟ آیا این گونه تعبیر نخواهد شد که پدیدهای به نام دینگریزی را پذیرفتهاند که به باور منتقدان افرادی نظیر آقای علمالهدی در شکلگیری آن پدیده نقش موثری داشتهاند از منیژه و نه شخصیتهای دینی نام برده است؟
مثلا در همین داستان بیژن و منیژه، نوازندگان برای دو دلداده مینواختند تا خلوت و معاشرتشان خوشایندتر شود و این اقبال به موسیقی هم دقیقا بخشی از همان "فرهنگ ایرانیان" بوده که آقای علمالهدی به آن تمسک جستهاند. ولی الآن که اختیار خراسان و شهر مشهد در ید باکفایت جناب علمالهدی قرار گرفته، برگزاری یک کنسرت در مشهد هم ممنوع است.
این نفی موسیقی هم آیا برآمده از "فرهنگ ایرانیان" است؟ و آیا همین سختگیریها موجب دینگریزی جوانان [یا دست کم لایههای قابل توجهی از آنان]نشده؟ قطعا اگر این سختگیریها نبود، امروز امام جمعۀ مشهد ناچار نبود برای دفاع از حجاب، به مشی منیژهای متوسل شود که پس از آن سه روز شادخواریاش با بیژن، در جام شراب بیژن داروی هوشبر ریخت و او را با کمک ملازمانش پنهانی به کاخ پدرش برد و باقی قصه را هم از زبان فردوسی بشنوید:
نهفته به کاخ اندر آمد به شب
به بیگانگان هیچ نگشاد لب
چو بیدار شد و بیژن و هوش یافت
نگار سمنبر در آغوش یافت
در سخنان آقای علمالهدی، نکتۀ فرعی نادرستی هم وجود دارد و آن اینکه وی منیژه را "یک زن فرهیخته و ایرانی" توصیف کرده؛ در حالی که منیژه تورانی بوده است. او دختر دشمن بزرگ ایران، یعنی دختر افراسیاب – پادشاه توران – بود!
البته این نکته اهمیت چندانی ندارد و حق با آقای علمالهدی است. یعنی رفتار و سلوک منیژه تفاوت چندانی با رفتار زنان ایرانی نداشته. چون ایرانیان و تورانیان در مجموع تا حد زیادی در اتمسفر فرهنگی مشابهی میزیستند. ولی همین که امام جمعۀ مشهد واقف نیست منیژه ایرانی نبوده، نشاندهندۀ آشنایی کم او با "تاریخ ایران باستان" است و گمان گرده یک بیت کافی است.
نکتۀ مهمتر، اما این است که تفاخر منیژه به اینکه آفتاب هم تنش را ندیده، ریشۀ اشرافی هم دارد. در مکه و مدینه نیز اشراف دقیقا به علت وضع مالی بهتری که داشتند، لباس بیشتری بر تن داشتند.
اکثریت مردم حجاز فقیر بودند و لباس چندانی نداشتند. یعنی نه لباسهای گوناگون داشتند، نه همان تک لباسی که داشتند، همۀ جای بدنشان را میپوشاند و در نتیجه آفتاب تن آنها را میدید و میسوزاند.
اینکه نقل شده است پیامبر گرامی اسلام لباسهای با آستین بسیار بلند را نمیپسندید و اگر لباسی میخرید و آستیناش بیش از اندازه بود، مقدار اضافی را میبرید، دلیلش این بوده که چنین جامههایی را اشراف از سر تفاخر میپوشیدند و بسیاری از مردم پول کافی برای تهیۀ چنین لباسهایی نداشتند.
احتمالا در ایران هم اقشار فقیر تا حدی گرفتار چنین مشکلی بودند. به هر حال اینکه منیژه میگوید آفتاب هم تن مرا ندیده، احتمالا حاوی اشارهای است به خاستگاه طبقاتی برتر او؛ خاستگاهی که اکثر زنان فاقدش بودند.
به عنوان جمعبندی باید گفت در این یادداشت به سه نکته اشاره کردیم. یکم اینکه: وقتی برای دفاع از حجاب، پای زن بادهنوشی مثل منیژه به میان میآید، یعنی جناب علمالهدی هم واقفاند که برای دفاع از حجاب باید به سراغ شخصیتهایی تازه و غیراسلامی رفت و همین نشانۀ تحولی اساسی در جامعۀ ایران است که انکار میشود.
دوم اینکه: حتی اگر بپذیریم اسلام دقیقا همان چیزی است که آقای علمالهدی و همفکران محافظهکار ایشان میگویند، سختگیری برای اینکه سبک زندگی مردم و حتی مشی آنها در عرصۀ عمومی "کاملا اسلامی" شود، علت اساسی دینگریزی در جامعۀ ایران بوده است. با مردم نباید سخت گرفت وگرنه دینگریزی به دینستیزی هم منتهی خواهد شد.
سوم اینکه: اگر چیزهایی به نام "تاریخ ایران باستان" و "فرهنگ ایرانیان" وجود دارد، این امور قطعا تاثیر پایدار و ماندگار خودشان را بر زندگی و مشی و منش ایرانیان گذاشتهاند. جامعه، مومی در دستان صاحبان قدرت نیست تا آن را به هر شکل که خواستند، درآورند. قناعت را فقط به مردم نباید توصیه کرد. حاکمان هم در تلاش برای ایجاد "جامعۀ مطلوب" خودشان باید اهل قناعت باشند.